هشت پاسخ به هشت ادعای همجنسگراستیز

2012/03/12

همجنسگراستیزان یا همجنسگراهراس ها چه می گویند؟ ما چه می گوییم؟

 
ـ1- «اگر هم جنسگرایی یک پیشرفت فرهنگی است و روشنفکربازی است، پس وای بر حال ما که بخواهیم پیشرفت کنیم.»ـ
 
همجنسگرایی به خودیِ خود دالِ بر پیشرفت یا عقب ماندگیِ یک فرهنگ نیست. اما تبعیض علیه همجنسگرایان و دگرباشانِ جنسی از نشانه های زوال یک فرهنگ است. هر فرهنگی (فرهنگ در عام ترین معنایی که بشود برای آن در نظر گرفت) که در گفتمان ها، رفتارها و باورهای خود نسبت به زنان، اقلیت های قومی و مذهبی، مهاجران، ملیت های دیگر و نیز دگرباشان جنسی تبعیض روا ندارد، همزیستی مسالمت آمیزتری را ترویج می کند و پاسدار حقوق بشر است. دفاع از شیوه ی زندگی هم-جنسگرایان به معنای دفاع از هم جنسگرایی نیست. همان طور که دفاع از شیوه ی زندگی دیگرجنسگرایان – مثل حق ازدواجِ دیگرجنسگرایان یا حق بوسیدنِ لبِ یک مرد توسط یک زن در یک فروشگاه عمومی – به معنایِ دفاع از دیگرجنسگرایی نیست. ارزشِ هیچ سبکِ زندگی از سبکِ زندگیِ دیگر بیشتر نیست که در مقایسه با دیگری قابل دفاع باشد؛ نه همجنسگرایی، نه دوجنسگرایی و نه دیگرجنسگرایی. هر کس تا زمانی به حق دیگری تجاوز نکرده است حق دارد که شیوه و سبکِ زندگی اش را خود برگزیند
 
در نتیجه همجنسگرایی پیشرفت فرهنگی نیست؛ اما رواداری نسبت به سبک های مختلف زندگی به معنای اعتلای فرهنگ است
 
ـ2- «همجنسگرایی یک پدیده غربی است.» ـ
 
همجنسگرایی پدیده ای غربی (یا شرقی) نیست. انسان شناسان و تاریخ نگاران رفتارهای جنسی بین دوهم جنس را در طول تاریخِ زیست بشر ثبت کرده اند. تاریخِ ایرانِ پیش از اسلام و تاریخ دنیای اسلام، به خصوص تا پیش از قرن نوزدهمِ میلای، نشان می دهد که رابطه ی جنسی بینِ دو مرد در اکثر موارد نه تنها غیرطبیعی نبوده و بیماری تلقی نمی شده بلکه رابطه ای عادی بوده و در بعضی زمان ها و مکان ها آن را ستایش می کرده اند. روابط همجنسگرایانه در ایران باستان در دیرها، کاروان سراها، حمام‌ها و پادگان‌های نظامی ثبت شده؛ شاعران ایرانی همچون حافط، سعدی و جامی دارای اشعاری با مضمون همجنس خواهانه اند؛ و پژوهش های تاریخی نشان می دهد که این غربی ها بوده اند که با بسط استعمار، همجنسگراهراسی و رفتارهای و گفتارها و باورهای مبتنی بر تبعیض علیه همجنسگرایان را به فرهنگ های شرقی برده اند
 
در نتیجه همجنسگرایی یک پدیده ی غربی نیست؛ اما دیگرجنسگرایان جوامعِ شرقی با استناد به این ادعایِ نادرست و از نظر تاریخی نامعتبر سعی می کنند باورهای ضد حقوق بشریِ خود را پشت نقاب های ملی گرایانه پنهان کنند
 
در همین راستا دو کتاب زیر برای مطالعه پیشنهاد می شود:ـ
 
El-Rouayheb, Khaled. 2005. Before Homosexuality in the Arab-Islamic World, 1500-1800. Chicago: University of Chicago
Press.
 
Najmabadi, Afasneh. 2005. Women with Mustaches and Men without Beards: Gender and Sexual Anxieties of Iranian Modernity. Los Angeles: University of California Press.
 
ـ3- «همجنسگرایی یک پدیده ی مدرن است» ـ
 
همجنسگرایی – به معنای رابطه ی جنسیِ مبتنی بر رضایت بینِ دوهمجنس – پدیده ی دورانِ مدرن نیست. همان طور که در کامنت قبلی نوشتم رفتار هم جنس خواهانه قدمتی به درازای عمرِ بشر دارد. شما می توانید آن …را در کتیبه های مصر، در سخنانِ ناطقانِ یونان و یا در قراردادهای ازدواجی که مربوط به دورانِ پیش از میلاد مسیح است پیدا کنید. اما واژه های «همجنسگرایی» و «دیگرجنسگرایی» واژه ها ی دورانِ مدرن اند و در اواخر قرن نوزدهم میلادی توسط پزشکان آمریکایی و آلمانی پیشنهاد شدند. با رونق «علمِ» پزشکی، رفتارهای جنسیِ انسان ها نیز طبقه بندی و نامگذاری شد. هم زمان با ظهور سرمایه داری در اروپا و آمریکا این واژه ها توسط دولت های استعماری به کشورهای مستعمره انتقال پیدا کرد. تا پیش از آن، سکسوالیته بخش مجزا و مشخصی از زندگی فردی را به خود اختصاص نمی داد بلکه بخشی از سامانه ی اجتماعی بود
 
در نتیجه هم جنسگرایی یک پدیده ی مدرن نیست؛ اما تبعیض علیه همجنسگرایان و همجنسگراهراسی از نتایج منفیِ دورانِ مدرن است همان طوری که برده داری در آمریکا از نتایجِ منفی دوران مدرن بود و به مرور با افزایش آگاهی ها و مبارزات سیاه پوستان از بین رفت. مبارزاتِ همجنسگرایان در سرتاسرِ دنیا نیز به این تبعیض ها پایان خواهد بخشید
 
در همین راستا دو مقاله ی زیر پیشنهاد می شود:ـ
 
Halperine, D. 1993. “Is there a History of Sexuality?” in the Lesbian and Gay Studies Reader, Abelove, Henry, Michele Aina Barale, and David M. Halperine, eds. New York: Routledge, pp416-31.
 
Katz, Jonathan N. 1990. “The Invention of Heterosexuality” Socialist Review 20 (1): 7-34ـ
 
ـ4- « غربی ها نیز سال هاست که نمی توانند این عمل را توجیه کنند. متخصصین و کارشناسان روانپزشکی و روان درمانی در دنیای غرب، همجنسگرایی را یک بیماری روانی می دانند.» ـ
 
در بیست و هفتم اردیبهشت سال 1369 مقارن با هفدهمِ میِ سال 1990 میلادی،
سازمان بهداشت جهانی (WHO)
 که سازمان نظام پزشکی ایران برای بالاتر بردنِ سطح بهداشت فردی و اجتماعی با این سازمان کار می کند – همجنسگرایی و دوجنسگرایی و گرایش جنسی افراد را از لیست بیماری ها و اختلالات روانی خود خارج کرد و به خاطر تبعیض هایی که برای نزدیک به صد و اندی سال توسط پزشکان و روان پزشکان علیه هم جنسگرایان اعمال شده بود عذرخواهی کرد. الآن نزدیک به بیست سال است که هیچ سازمانِ نظام پزشکی در سطح دنیا گرایش جنسی به هم جنس را اختلال نمی داند. در کشورهای دموکراتیک امکانِ بحث درباره ی سکسوالیته در حوزه ی عمومی فراهم است و اگر یک پزشک ادعای بیمار بودنِ یک همجنسگرا را بکند می توان پرونده ی آن پزشک را در دادگاه به جریان انداخت. حتی در کشورهای غیردموکراتیکی مانند ایران نیز سازمانِ نظامِ پزشکیِ کشور در این زمینه احتیاط کرده است. شما در ایران می توانید به روان پزشکانِ زیادی در شهر تهران مراجعه کنید تا برایتان شرح دهند که گرایشِ جنسیِ افراد ارتباطی با بیماری یا اختلالِ روانی ندارد
 
در نتیجه همجنسگرایی بیماری نیست؛ اما تبعیض علیه همجنسگرایان و همجنسگراهراسی یک بیماریِ اجتماعی است و با افزایش آگاهی ها قابل درمان است
 
ـ5- «همجنسگرایی غیراخلاقی است.»ـ
 
مدعی باید توضیح بدهد که منظورش از اخلاق چیست و مطابق با کدام فلسفه ی اخلاقی، گرایش جنسی به هم جنس را غیراخلاقی می داند. این که بعضی رفتارها – مثلن رفتارهای مبتنی بر گرایش های همجنس خواهانه – از نظر زیبایی شناسی در نظر کسانی که سبکِ زندگیِ متفاوتی دارند – یعنی کسانی که دیگرجنسگرا هستند – زیبا به نظر نرسد، و یا این که بعضی رفتارها – مثلن همجنسگرایی – در یک فرهنگِ دیگرجنسگرازده که در آن دیگرجنسگرایی به مثابه ی امرِ «طبیعی» و «عادی» شناخته می شود به مثابه ی رفتارهای «نامتعارف» و «ناموزون» شناخته شوند، به معنای آن نیست که آن رفتارها فاقد «ارزش های اخلاقی» هستند. طبیعی و یاعادی قمداد شدنِ هر پدیده در جوامع مختلف متفاوت است. مثلاً در بعضی جوامع، دیگرجنسگرایی امری غیرعادی و غیر طبیعی است. طبیعی قلمداد شدن یک پدیده نه به طبیعت که به فرهنگ غالب وابسته است. یکی از مهم‌ترین دلایلی که سبک های زندگیِ متفاوت برای افراد یک جامعه ی خاص چندش‌آور و مشمئزکننده است، این است که آن‌ها نمی‌توانند بفهمند چرا کسی باید طالب چنان رفتارهایی باشد و چرا سبکِ زندگی بعضی از انسان ها با بعضی دیگر متفاوت است. یک دیگرجنسگرا شاید نتواند سبکِ زندگیِ یک همجنسگرا را درک کند اما حق ندارد از فردِ دیگر بخواهد که سبکِ زندگی اش را تغییر دهد
 
در نتیجه همجنسگرایی غیراخلاقی نیست؛ اما تبعیض علیه همجنسگرایان و نقضِ حقوق انسانیِ آن ها عینِ بی اخلاقی است
 
در همین راستا یک مقاله و دو کتابِ زیر پیشنهاد می شود:ـ
 
Rubin, Gayle. 1984. “Thinking Sex: Notes for a Radical Theory of the Politics of Sexuality” in Pleasure and Danger: Exploring Female Sexuality. Carol Vance, ed. London: Routledge, pp267-318.
 
Herdt, Gil. 1999. Sambia Sexual Culture: Essays from the Field. Chicago. University of Chicago Press.
 
Wekker, Gloria. 2007. The Politics of Passion: Women’s Sexual Culture in the Afro-Surinamese Diaspora. New York: Columbia University Press.
 
ـ6- «همجنسگرایی غیرانسانی و مخالف کرامت ذاتی انسان است.»ـ
 
دیگرجنسگرایانِ همجنسگراستیز تا جایی پیش می روند که نه تنها همجنسگرایی را رفتاری غیراخلاقی و غیرطبیعی معرفی می کنند که پا را فراتر گذاشته و همجنس گرایان را از مقام انسانیت معاف می د…ارند. وقتی که حقوق شهروند را پس از انقلاب فرانسه نوشتند منظور از انسان، مردانِ غیرِبرده بود؛ وقتی که در زمانِ مشروطه قانونِ اساسی را نوشتند، منظور از حق رأیِ انسان ها، حق رأیِ مردان بود؛ و امروز وقتی که به همجنسگرایان می گویند که گرایشِ جنسی شما به هم جنس، غیرانسانی است به معنای آن است که شما رفتار انسان های دیگرجنسگرا را ندارید. هیتلر نیز عقیده داشت که یهودی ها، غیرآریایی ها، معلول ها، اقلیت های قومی نظیر روماها و نیز هم جنسگرایان، کرامتِ ذاتی انسان را ندارند و مستحق سوزانده شدن هستند. شصت سال از آن دوران گذشته است و سازمان ها و نهادهای حقوق بشری در سرتاسر دنیا شکل گرفتند تا بیان کنند که شیعه و سنی، مسلمان و غیر مسلمان، زن و مرد، فارس و غیرفارس، همجنسگرا و دیگرجنسگرا و معلول و غیرمعلول، همه انسان اند و کرامت ذاتی انسانی دارند. گرایشِ جنسیِ افراد، انسان ها را از انسان بودن معاف نمی کند. کسانی که چنین ادعایی دارند تصویر طناب های دار قرون وسطی و کور ه های آلمان نازی را تداعی می کنند
 
در نتیجه همجنسگرایی غیرانسانی و مخالف کرامت ذاتی انسان نیست؛ اما تبعیض علیه همجنسگرایان و نقضِ حقوق آنان، غیرانسانی و مخالف کرامت ذاتی انسان است
 
ـ7- «همجنسگرایی به رابطه جنسی با برادر و خواهر و حیوانات ختم می شود.» ـ
 
با همین سبک و سیاقی که ادعا مطرح شده است می نویسم که همان طور که بهایی بودن به رابطه ی با سازمان اطلاعاتی موساد ختم می شود، و همان طور که سیاه پوست بودن به تجاوز جنسی به دیگران ختم می شود، و همان طور که کرد بودن به مبارزه برای جدایی طلبی ختم می شود، همجنسگرایی نیز به رابطه ی جنسی با برارد و خواهر و حیوانات ختم خواهد شد. نخست وزیر ایسلند یک زنِ همجنسگراست؛ وزیر امور خارجه ی آلمان یک مردِ همجنسگراست؛ شهردارِ پاریس یک مردِ همجنسگراست؛ رئیس حزب لیبرال مجارستان یک زنِ همجنسگراست؛ بیچاره برادرها و خواهرها و حیوانات خانگی شان! چه می کشند از دست این ها! ـ
 
و دوباره با همان سیاقی که این ادعا مطرح شده است عرض کنم که آن چه که برای بشریت خطرناک است «دیگرجنسگرایی» است چرا که به موارد زیر ختم می شود: تجاوزِ مردان دیگرجنسگرا به زنان، ازدواج مردان دیگرجنسگرا با دختر بچه ها، اختیارچند زن توسط مردان دیگرجنسگرا، کتک زدن زنان توسط شوهران دیگرجنسگرا، تجاوز پدران دیگرجنسگرا به دختران، آزار جنسی دختران توسط عموها و دایی ها و پسرعمه ها و پسرخاله های دیگرجنسگرا، به بردگی گرفتن زنان برای ارائه ی خدمات جنسی توسط مردانِ دیگرجنسگرا، برپایی حرمسرا توسط مردانِ دیگرجنسگرا برای بهره مندی از زنان، اشاعه ی صنعت پورنوگرافی توسط مردانِ دیگرجنسگرا، عقیم سازی اجباری زنان توسط مردانِ دیگرجنسگرا برای بهره مندی بیشتر جنسی از آنان، ختنه ی زنان توسط مردان دیگرجنسگرا، قتل های ناموسی و کشتنِ زنان توسط مردان دیگرجنسگرا، معاوضه ی جنسی زنان بین مردانِ دیگرجنسگرای قبایل و خانواده ها به نشانه ی هدیه ی یک خانواده ی دیگرجنسگرا به دیگری ، آزار کلامی و جنسیِ زنان در خیابان توسط مردان دیگرجنسگرا، سنگسار دختران توسط مردانِ دیگرجنسگرا، و صدها مورد دیگر. دیگرجنسگرایی باید هر چه زودتر
ممنوع اعلام شود وگرنه معلوم نیست چه بر سر نسل بشر خواهد آمد! ـ
 
در همین راستا مقاله ی زیر پیشنهاد می شود: ـ
 
Rich, Adrienne, 1980. «Compulsory Heterosexuality and Lesbian Existence» Signs: Journal of Women in Culture and Society, 5 (4, Summer); 631-60.
 
ـ8- «کسی حق ندارد همجنسبازی را تبلیغ کند»ـ
 
نخست آن که هم جنسبازی با هم جنسگرایی تفاوت می کند. اولی به افرادی گفته می شود که لزومن گرایش به هم جنس ندارند اما با هم جنس رابطه ی جنسی برقرار می کنند. در فرهنگ عمومیِ همجنسگرایان این واژه …بارِ منفی دارد. لذا لطفن دیگر استفاده نفرمایید. دومی به کسانی می گویند که گرایش جنسی به هم جنس دارند. یک انسان می تواند دیگرجنس باز و دیگر جنس گرا نیز باشد
 
اما درباره ی بحث تبلیغِ همجنسگرایی. همان طور که دیگرجنسگرایان حق دارند درباره ی یک خانواده ی دیگرجنسگرایِ خوشبخت فیلم بسازند (مثل سریال هایی به اصطلاح خانوادگی که از شبکه های مختلف صدا و سیمای ایران پخش می شود) ، مجله های خود را منتشر کنند (مثل مجله ی خانواده ی سبز)، در خیابان دست دوست پسر یا دوست دختر یا همسر خود را بگیرند و یکدیگر را ببوسند (البته در ایران حتی دیگرجنسگرایان نیز نمی توانند در خیابان با خیالِ راحت دست یکدیگر را بگیرند … شما فرض کنید که بتوانند)، روی بیلبردهای بزرگ شهر تصاویر خود را برای تبلیغ کالاهای تجاری بگذارند (مثل تبلیغ برنج و چایِ تبرک) و افسانه ها و قصه های خود را داشته باشند (مثل لیلی و مجنون)، هم جنسگرایان نیز حق دارند فیلم بسازند، مجله منتشر کنند، در خیابان دست هم جنسِ خود را بگیرند و او را ببوسند و قصه های خود را داشته باشند و غیره
 
همجنسگرایان می بایست از تمامِ حقوق و فرصت هایی که دیگرجنسگرایان از آن برخوردارند برخوردار باشند. اگر مثال هایی که برای دیگرجنسگرایان ذکر کردم مصداق هایی از تبلیغِ دیگرجنسگرایی است، هم جنسگرایان نیز حق دارند سبکِ زندگی خود را تبلیغ کنند. دموکراسی در وسیع ترین تعریف یعنی حکومت «مردم» و نه حکومت «مردان دیگرجنسگرای مسلمانِ شیعه فارس». زنان، همجنسگرایان، غیرمسلمانان، غیرشیعه ها، و اقلیت های قومی بخشی از سرزمین ایران اند. اگر ایران برای «همه» ایرانیان است همه ایرانیان باید حقوق و فرصت های برابر داشته باشند
 

6 پاسخ to “هشت پاسخ به هشت ادعای همجنسگراستیز”

  1. مقاله بسیار خوبیه وکاش نوشته هایی ازاین دست بیشتربه فارسی منتشر بشه چون متاسفانه ندانستن زبان برای کسانی که امکان فراگیری یک زبان دیگه رونداشن(داخل ایران )محروم کردن این افراد ازبرخوردباایده های جدید وامکان یادگیری وتغییره

  2. […] ام چند پست در این باره دارم که به مرور اضافه می شود–https://greenfeminist.wordpress.com/…See More هشت پاسخ به هشت […]

  3. رهگذر said

    «نخست آن که هم جنسبازی با هم جنسگرایی تفاوت می کند. اولی به افرادی گفته می شود که لزومن گرایش به هم جنس ندارند اما با هم جنس رابطه ی جنسی برقرار می کنند.»
    نخیر. کلمه ی همجنسباز همچین معنایی ندارد. همجنسباز در واقع تنها نوعی ناسزا و خطابی تحقیر آمیز نسبت به همجنسگرایان است.
    برای توضیحات بیشتر می توانید به این لینک مراجعه کنید:
    http://www.hamjensgera.com/article/a-28.html
    لطفاً این ایراد را اصلاح بفرمایید. با تشکر

  4. یک رهگذر said

    – این که : «پژوهش های تاریخی نشان می دهد که این غربی ها بوده اند که با بسط استعمار، همجنسگراهراسی و رفتارهای و گفتارها و باورهای مبتنی بر تبعیض علیه همجنسگرایان را به فرهنگ های شرقی برده اند»
    این یک ادعای گزافه است، اصولا استعمار از برد تاثیر‌گذاری فرهنگی خاص و محدودی برخوردار است و مخصوصا تاثیر آن در جوامع و یا اقشار سنتی بسیار کند و محدود به آیتم‌های خاص می‌شود. ستیزی که شما اشاره به آن می‌کنید بسیار بومی است و حتی در همان کتابهای کهن همچون سعدی که باز شما به آن اشاره کردید هم یافت می‌شود.
    – ارجاع شما به تغییرات در اطلاق بیماری هم صرفا بیانگر تغییر موازانه قدرت است. ما یا برای تعریف بیمار بودن از روشهای مقایسه با مد و میانگین جامعه استفاده می‌کنیم و یا منطق اخلال در کارکرد ار مبنا می‌گیریم و یا روش خود اظهاری را. در قضیه اول که نسبت‌ها مشخص است اما انصافا این یک روش بی‌راه است، در روش دوم هم همجنسگرایی به دلیل عدم تمایل عملی به تکثیر نسل (فرزند خوانده و امثالهم تکثیر حساب نمی‌شوند) باز بیماری حساب می‌شود،‌می‌ماند روش سوم که مبنایش خود اظهاری است در اینجا تعداد جمعیت موافق ضرب در توانایی تاثیر‌گذاری اجتماعی‌آنها ضرب‌ در میزان انگیزه‌ی آنها می‌شود میزان قدرت گروه مقابل ( به معنای بقیه و نه ستیز‌گرها) هم همین فرمول هست اما میزان انگیزه بسیار کمتر است چون مخصوصا در جوامع مدرن تمایل جامعه برای ستیز با فردیت آدمها کمتر شده است. از سال ۱۹۶۹ اتفاقی که افتاده صرفا معادله قدرت اجتماعی در مسئله تعریف داستان به سمت گروه اول چرخش پیدا کرده است و گرنه بقیه داستان‌ها مبنایی ندارد. دلیلی هم که این مسئله به صورت غربی و یا مدرن دیده می‌شود به این خاطر است که این تغییرات قدرت در کشورهای مدرنی که عملا غربی هم بودند رخ داده است.
    – در مسئله اخلاق، این روش که شما بحث کردید کلا بحث اخلاق را باید از فرهنگ لغت حذف کرد. با این روش شما تمامی موارد دیگری که در بندهای دیگر به آن اشاره کردید، مثل حقوق اولیه انسانی هم به صورت اموری اخلاقی نسبی زیر سوال می‌روند.
    – مسئله دیگر این است که خود این امر ستیز هم چنان فراگیر و ریشه‌دار است که یک محقق بی‌نظر باید به آن به صورت یک نرم نگاه کند و سعی در شناخت آن کند و نه تکذیب و تحقیرش. شما عملا سعی کردید که آن را وارداتی نشان دهید که این خودش استفاده از احساسات ملی‌گرایانه است.

  5. ساتا said

    نگارنده این متن با سوء استفاده از این موضوع خواسته خودش و همجنسگراهارو رو خیلی رند و محق نشون بده در حالی که اولا سوالات همجنسگرایی به این 8 سوال ختم نمیشه و ثانیا اتفاقا طرز فکر موجود در این این سوالات رو خیلی از مخالفان مثل خود بنده قبول نداریم مثلا بنده و خیلی از مخالفان ، همجنسگرایی رو نه 1.انحراف اخلاقی و 2.نه پدیده مدرن و 3.نه پدیده غربی و 4.نه بیماری روانی و 4.نه پیشرفت و یا پسرفت فرهنگی و 5.نه گرایشی که منجر به رابطه با خواهر و یا حیوانات بشه نمیدونیم پس تا اینجا به پنج سوال بیهوده پاسخ داده شده ! و اما در رابطه با سوال 6 که روند بقیه همجنسگرایان افراطی یعنی فرافکنی رو در پیش گرفته اگه بخوایم بهتر توضیح بدیم همجنسگرایی یک عمل غیر انسانی و به دور از کرامت انسانی هست نه اینکه صرفا همه کسانی که تمایل به همجنس دارن به دور از کرامت انسانی باشند بلکه ممکنه برخی از روی اختیار نباشه(همجنسگرایان)و بیماری منجر به این عمل بشه (نه بیماری روانی بلکه بیماری یا نقص ژنتیکی و هرمونی و …)که این شخص رو نه غیر انسان بلکه انسانی دارای بیماری باید شناخت در حالی که ایشون سعی دارن طوری قلمداد کنن که گویا همجنسگراها رو انسان به حساب نمیارن! در مورد سوال 8 هم همونطور که یک مجرمی که به دلیل بیماری ژنتیکی به ارتکاب به جرم رو میاره حق تبلیغ جرم رو نداره همجنسگرا هم که به خاطر ژنتیک رو به این عمل غیر طبیعی میاره حق تبلیغ این عمل غیر فطری رو ندارن

  6. ساتا said

    توضیح این موضوع هم که چرا همجنسگرایی غیر طبیعی است اینکه : اگر به اندام های جنسی انسان توجه کنید ساختارش طوری هست که برای رابطه یک مونث با یک مذکر به وجود اومده و هر عمل مغایر این ، طبیعتا رفتار غیرطبیعی به حساب میاد

برای رهگذر پاسخی بگذارید لغو پاسخ