من رأی میدهم.
2013/06/06
اول؛ من در انتخابات 88 شرکت کردم و به میرحسین موسوی رأی دادم. رأیم را دزدیدند. دزدها یک پیام بیشتر نداشتند: «رأی شما مردم ارزشی ندارد. ما برایتان تصمیم میگیریم.» من در انتخابات 92 رأی میدهم تا یا رأیم خوانده شود، یا آنها را دوباره مجبوربه دزدی کنم. نمیگذارم نامزدِ مورد نظر حاکم، به آسانی برندهی انتخابات اعلام شود. اگر دزدی برایشان آسان بود، هاشمی را رد صلاحیت نمیکردند. اما ترسیدند که دوباره 88 بشود. رأی ندادنِ من دقیقن همانچیزی است که دزدها میخواهند: «شما مردم هیچکارهاید.» من رأی میدهم تا هزینهی «هیچکارهکردنِ مردم» را برای حاکم بالا ببرم.
دوم؛ حرف آخر را همین اول بزنم. پیروزی ائتلاف اصلاحجویان در این انتخابات، اگر غیرممکن نباشد، بسیار دشوار است. میرحسین در حصر است، به خاتمی اجازهی نامزد شدن ندادند، و هاشمی را رد صلاحیت کردند؛ این آخری جای تأمل بیشتری دارد. رد صلاحیت ستون انقلاب – دست کم در عرصهی نمادین – یعنی گسستِ کامل از انقلاب 57 و نفی سنت مبارزه علیه حاکمِ زورگو. تاریخنویسانِ درباری دارند تاریخِ انقلاب را از نو مینویسند. ما اما یادمان نرفته که یکی از دستآوردهای انقلاب مردمیِ 57 این بود: «میزان، رأی ملت است.» اگر اجازه دهیم که نامزدِ مورد نظر حاکم به آسانی از صندوق بیرون بیاید و قبول کنیم که «میزان، رأی حاکم است»، یعنی با پروژهی حاکم برای گسست از 57 و حذفِ مردم همراهی کردهایم.
سوم؛ دزدهای 88، فقط رأی ما را ندزدیدند؛ امیدمان را هم به تاراج بردند. اگر همین سرمایهی اندکِ باقیمانده از امید را به پای پیروزی اصلاحجویان در انتخابات بریزیم، روز بعد از انتخابات با سرخوردگیِ جمعی و فراگیرتری مواجه میشویم. امید ما اما در کوچهی اختر و در راهپیماییِ جمعیِ مردم پس از فوت آیتالله طاهری است. امید ما در آغوش نسرین و رضا و بهاره و امین است. از این روست که به همهی کسانی که دل در گروی کاستن بخشی از رنج مردم ایران دارند رفیقانه پیشنهاد میدهم که سرمایهی امیدشان را به پیروزی ائتلاف عارف/روحانی – که هیچ کدامشان در این چهار سال همدلِ زخمخوردگانِ جنبش سبز نبودند – گره نزنند. هدف ما در این انتخابات اما میتواند چیز دیگری باشد: پاسداری از زندگی! و جلوگیری از پیروزی نامزد طیف تندرو و جامعهستیز و زنستیز و زندگیستیز و جنگطلبِ حاکمیت، «سعید جلیلی».
چهارم؛ برای رسیدن به این هدف، پیشنهاد میکنم که به ائتلاف اصلاحجویان – که بر خلاف دیگران نه نظامیاند نه نیروهای امنیتی را پشت خود دارند و حدی از عقلانیت و اعتدال را از خود بروز میدهند – رأی بدهیم. بعضی از نظرسنجیهای معتبرِ غیراینترنتی از پیشتاز بودنِ بافاصلهی قالیباف و راهیابی قطعی او به دور دوم خبر میدهند. با توجه به تعدد/رقابت نامزدهای اصولگرا، رقابت «واقعی»شان برای رفتن به دور دوم و ترسِ حاکم از تکرار 88، احتمال صیانت از آرای ما در دور اول بالاست. هر چه قدر آرای ائتلافِ اصلاحجویان بیشتر باشد، شانس جلیلی برای رفتن به دور دوم کمتر است. هر انتخاب دیگری جز رأی به عارف/روحانی (از جمله رأی به قالیباف یا رأیِ نمادین به میرحسین موسوی) امکان راهیابی جلیلی به دور دوم را افزایش و امکان رئیسجمهور شدنِ او را فراهم میکند. اگر ائتلافِ اصلاحجویان همراه با قالیباف به دور دوم برود، ما به هدف اولمان که جلوگیری از رئیسجمهور شدنِ تندروترین طیف حاکم است، دست یافتهایم. در دور دوم اما هزار بادهی ناخورده در رگ تاک است.
پنجم؛ در سال 84 عدهای از مردم در دور اول انتخابات شرکت نکردند. به نظر آنها هیچ تفاوتی میان نامزدها وجود نداشت. آنها شرکت در انتخابات را مشروعیت بخشیدن به نظام میدانستند. اما وقتی هاشمی و احمدینژاد به دور دوم رفتند، بسیاری از آن مردم برای پاسداری از زندگی/امید/شادی به هاشمی رأی دادند. اما دیگر دیر شده بود. گفتند میخواستیم تنور انتخابات را داغ نکنیم. اما داغیِ نتیجهی انتخابات برای 8 سال بر تنِ آنها و بر تنِ ایران ماند. اشتباه سال 84 را تکرار نکنیم.
Dear Ali,
hello and a very good day.i am so happi to see how great and beautiful u
write.Can I have your personal Email.I need some suggestion from you for my
farther studies.Thanking you in advance.
تو خودت هم به بسیاری از این خرفها اعتقاد نداری دوست من! مخصوصا به بند 2. اگر هم حرف منطقی می خواهیم بزنیم حداقل به گروه خونیمان بیاید